من کشته شدم، در تاریخ ۱۰ آبان ماه ۱۴۰۱. بیست و چهار سالم بود، متولد ؟. فرزند علی و تنها فرزند پسر خانواده بودم. اهل و ساکن اردبیل، مهندس بودم وبعد از اتمام دانشگاه به خدمت سربازی رفتم و سرباز وظیفه در فراجای زنجان بودم.
اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا امینی در آبان ماه به اوج خودش رسیده بود. روز ۱۰ آبان ماه ١٤٠١ بود، من که فقط چهار روز از اعزامم به محل سربازیم تو زنجان گذشته بود با شلیک گلوله مزدورا از فاصله نزدیک به قلبم جان باختم….
جسد من غرق در خون تو محوطه پادگان فراجای پیدا شد.
مامورای امنیتی اظهارات پدرمو تحریف کردن و مرگ منو خودکشی اعلام کردن!آخه پدرم تو بازجویی اول بهشون گفته بود اگه مادر عرفان بفهمه که عرفان فوت شده خودشو میکشه، ولی اونا تو گزارشات نوشتن که پدرم از جانب مادرم گفته عرفان خودکشی خواهد کرد!!!
من هیچ وضعیت غیرعادی روانی نداشتم و همیشه از جمله شب قبل از قتلم کاملا نرمال و عادی بودم.
مزدورا اول به خانوادم گفتن که من تو برجک نگهبانی و در اولین ساعات صبح خودکشی کردم و فیلم دوربین مدار بسته هم موجوده، ولی وقتی پدرم برای دیدن فیلم به پادگان مراجعه کرد بهش گفتن که حادثه تو محوطه حیاط یگان محل خدمت اتفاق افتاده و از نشون دادن فیلم مدار بسته خودداری کردن.
پیکر بیجون من در تاریخ ۱۱ آبان ۱۴۰۱ در زادگاهم اردبیل مظلومانه به خاک سپرده شد….
بعد از کشته شدنم خانوادم به دستگاه قضایی شکایت کردن ولی علی رغم ابهاماتی که تو پرونده قتل من وجود داشت و در کمال ناباوری دستگاه قضایی بعد از مدتی پرونده رو مختومه اعلام کرد!
مراسم اولین سالگردم در تاریخ ۱۱ آبان ماه ۱۴۰۲ تو مسجد نبوی محله تازه شهر اردبیل برگزار شد.
هموطن من در اوج جوانی با هزاران آرزو در سر زیر خروارها خاک سرد آرمیدم. بهای آزادی گلوله ای شد بر سرم، از مبارزه دست نکش پیروزی با ماست، اسممو به یاد داشته باش و روز آزادی به یادم باش…💔
#مهسا_امینی
#علیه_فراموشی